موضوع: "بصیرت افزایی"

تنبلی و کم کاری

                           لوح| تنبلی و کم‌کاری، مانع استفاده از ظرفیتهای کشور

      ?رهبرانقلاب: مسئولین و مدیران در هر جا که هستند، بایستی تلاش را افزایش دهند.

عظمت عید مبعث

آیت الله جوادی آملی از عظمت عید مبعث می گوید:

«شاخص‌ترین تأثیر بعثت نبوی بر تمدّن بشری همانا احیای آن به نفخ روح معنویت و پرستش خدا و پرهیز از بت هوا است. از بارزترین تأثیر بعثت نبوی بر فرهنگ و تمدن، گسترش دانش در جوامع بشری است. خداوند سبحان رسول اعظم(صلی الله و علیه و آله) خود را معلّم کتاب و حکمت معرفی فرمود «وَیُعَلِّمُهُمْ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ» و حضرت رسول(صلی الله و علیه و آله) فراگیری علم را لازم دانست و فنون گوناگون دانشِ لازم را بیان نمود: «انّما العلم ثلاثة: آیة محکمة و فریضة عادلة و سنّة قائمة» و تمام علوم، از عقاید، اخلاق، فقه، حقوق و فنون ضروری و سودمند جامعه را در این مثلّث به صورت مستقیم یا غیر مستقیم تعبیه فرمود و خود را به عنوان مدینه علم معرفی کرد «أنا مدینةُ العلم وعلیٌّ بابها» و با چنین تعریفی می‌توان از آن حضرت به مدائن‌العلوم یاد کرد.»

 

از بزرگان بیاموزیم

سیره امام موسی کاظم (علیه السلام)

تربیت اندیشمندان فکری و سیاسی

امام کاظم (ع) با این که از سوی حکومت هارون تحت فشار بود و بخش عمده ای از عمرش را در زندان گذراند، اندیشمندانی تربیت کرد که در برابر حکومت جور و گروه های انحرافی می ایستادند و در عرصه علمی و اجتماعی از وثاقت و اطمینان بالایی برخوردار بودند. امام می دانست که هدایت شیعیان و مبارزه با حکومت، نیاز به انسان های سیاست مدار، متدیّن و عالم دارد تا مسیر او را ادامه دهند. شاگردان امام نیز با روش های گوناگون به مبارزه علیه حکومت اقدام می کردند. حتی بعضی از شاگردان و تربیت یافتگان امام با بیان جای گاه حکومت و امامت و این که حکومت، حق خاندان پیامبر (ص) است، با حکومت وقت مبارزه می کردند. بعضی از آنها همانند یونس بن عبدالرحمان، صفوان بن یحیی، محمد بن ابی عمیر، عبدالله بن مغیره، حسن بن محبوب سراد و احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی، از اصحاب اجماع شمرده شده اند.(1) عظمت این بزرگان چنان بود که راویان و محدّثان هرگاه حدیث و روایت خود را منتهی به یکی از افراد فوق می دیدند، آرامش خاطر پیدا می کردند. آنان تألیفات فراوانی داشتند و برخی از آنها سال های بسیاری را در زندان گذرانده بودند؛ همانند:

1-یونس بن عبدالرحمان: او استعداد بسیار بالایی داشت. در مقابله با افراد و گروه های مخالف، نزدیک به هزار جزوه و مقاله نوشت، تا جایی که گفته شد: دانش ائمه اهل بیت (علیهم السلام) به چهار نفر منتهی می گردد: سلمان فارسی، جابر، سید و یونس بن عبدالرحمان.

درباره یونس نوشته اند: وی زیاد به حج رفت و خود می گفت: در محضر معصوم بیست سال گوش دادم و بعد از آن بیست سال پرسیدم و بیست سال هم به پرسش دیگران پاسخ دادم.(2)

2-محمد بن ابی عمیر: وی تألیفات فراوانی داشت و بسیار زاهد و متّقی بود. وی را به زندان های طولانی مدت محکوم کردند، لکن از ترس این که مبادا کتاب ها و تألیفاتش را نابود کنند، مبلغ یکصد و بیست هزار درهم به سندی پرداخت و بعد از مدتی از زندان خارج شد و به سراغ کتاب ها و تألیفات دفن شده در گوشه منزلش رفت، ولی همه آنها را پوسیده و نابود شده یافت. شاید همین وضعیت سبب گردید که آن چه بعداً نقل کرد به صورت مرسله باشد؛ لکن اطمینان و وثاقت بالای وی باعث گردید که روایات مرسله اش(3)همانند روایاتِ مستند دیگران، معتبر به شمار آید.

1. اکبر نواب شیرازی، زندگانی امام موسی کاظم (ع).

2 . عماد الدین حسین اصفهانی (عماد زاده)، زندگانی حضرت امام موسی کاظم (ع).

3. هاشم معروف حسنی، زندگی حضرت موسی بن جعفر (ع)، ترجمه عباس خاتمی.

از امیرالمومنین علیه السلام ولی امر مسلمین چه می دانیم؟؟؟

داستان ناقوس ها به صدا در میآیند داستانی جذاب در ارتباط با قدیسی به نام حضرت علی ابن ابی طالب علیه السلام است که چکیده ای کامل و بی نقص از سخنان ایشان، داستان زندگی حضرت و حتی بررسی ابعاد وجودی، سیاسی، معنوی شخصیت ایشان از منظر مخالفان و معاندانی چون عمرو عاص را به تحریر درآورده است.
آنچه که در این کتاب قابل ستایش است، استحکام بخشیدن به  روابط  دوستانه  مسلمین و مسیحیان است ، چرا که پایه و اساس همه ادیان  الهی یکتا پرستی که همان توحید است.

از همه مهم تر جایگاه حضرت علی ( علیه السلام) در عالم را همانگونه که  خداوند و پیامبر اکرم صلی الله  بیان نموده اند، بیشتر نمایان می شود. امام علی علیه السلام مظهر عدالت خدا بر روی زمین هستند، الگویی است کامل برای همه انسان  ها فرقی نمی کند از کدامین کیش و دین باشد.


کتاب “ناقوس ها به صدا در مي آيند” فقط يک رمان نيست، درس زندگي است.

ماجراي کتاب از آن جايي شروع مي شود که مرد مسلمان تاجيک با کتابي قديمي وارد کليسا مي شود و در جايي به اوج جذابيت خود مي رسد که عمروعاص می شود راوي وقايع آن روزگار … مي گويد و مي گويد….
در ادامه، يک کشیش مسيحي به دنبال شناخت، از رشادت هاي علي مي شنود و مردم سالاري اش…

                                                           نویسنده بزرگوار: ابراهیم حسن بیگی

من خوندمش، خیلی زیبا و پر محتوا و آموزنده است.

جایگاه نوروز در اسلام

در حديث ((معلى بن خنيس))از امام صادق(ع) ـ كه علامه مجلسى مى گويد آن را در كتب معتبر ديده است ـ به چند رخداد بزرگ در نوروز, بعد از اسلام اشاره شده است, از جمله فرمود:
((و هو اليوم الذى نزل فيه جبرئيل على النبى(ص), و هو اليوم الذى حمل فيه رسول الله(ص) اميرالمومنين(ع) على منكبه حتى رمى اصنام قريش من فوق البيت الحرام فهشمها, و كذلك ابراهيم, و هو اليوم الذى امر النبى اصحابه ان يبايعوا عليا بامره المومنين, و هو اليوم الذى وجه النبى عليا(ع) الى وادى الجن يإخذ عليهم البيعه له, و هو اليوم الذى بويع لاميرالمومنين(ع) فيه البيعه الثانيه, و هو اليوم الذى ظفر فيه باهل النهروان, و قتل ذوالثديه, و هو اليوم الذى يظهر فيه قائمنا و ولاه الامر و هو اليوم الذى يظفر فيه قائمنا بالدجال, فيصلبه على كناسه الكوفه, و ما من يوم نيروز, الا و نحن نتوقع فيه الفرج, لانه من ايامنا و ايام شيعتنا, حفظته العجم, و ضيعتموه إنتم; نوروز روزى است كه:
1ـ جبرئيل بر پيامبر نازل شد;
2ـ پيامبر(ص), على(ع) را بر دوش خود گرفت, تا على(ع) بت هاى قريش را از بالاى خانه كعبه فرو ريزد. هم چنين ابراهيم(ع) در چنين روزى بت ها را شكست;
3ـ پيامبر(ص) به اصحاب خود امر كرد (در روز غدير خم) با على(ع) به عنوان اميرمومنان, بيعت كنند;
4ـ پيامبر(ص) على(ع) را به ((وادى جنيان)) فرستاد, تا از آنها در پذيرش اسلام و پيامبر(ص) بيعت بگيرد;
5 ـ در چنين روزى (بعد از مرگ عثمان) براى خلافت حضرت على(ع) بيعتى دوباره شد;
6ـ در چنين روزى على(ع) (در عصر خلافتش) در جنگ نهروان بر خوارج پيروز شد, و مخدج ذوالثديه (سردمدار خوارج) را كشت;
7ـ در چنين روزى قائم ما (عج) و صاحب امر از پرده غيب, آشكار مى شود;
8ـ در چنين روزى قائم ما (عج) بر دجال (طاغوت خودكامه عصر) پيروز مى گردد, و او را در ميدان كناسه كوفه به دار مى كشد;
9ـ هيچ نوروزى بر ما نمى گذرد, مگر اين كه ما در آن روز اميد فرج قائم(عج) را داريم, زيرا آن روز, از روزهاى ما و از روزهاى شيعيان ما است, عجم ها آن را پاس داشتند, ولى شما (عرب ها) آن را تباه ساختيد)).(10)
چنان كه گفته آمد پديدار شدن نه رخداد بسيار بزرگ, پس از ظهور اسلام موجب عظمت و پاسداشت نوروز شده است.
عالم بزرگ و مجتهد سترگ, بنيانگذار حوزه علميه نجف اشرف, شيخ طوسى (متوفاى سال 460 هـ.ق) در كتاب ((المصباح المتهجد)) از معلى بن خنيس روايت مى كند كه امام صادق(ع) فرمود: ((هرگاه نوروز فرا رسيد, در آن روز غسل كن, و پاكيزه ترين لباس ها را بپوش, و با بهترين عطرها خود را خوشبو نما, و در اين روز روزه بگير, و پس از انجام نافله نمازها, و پس از نماز ظهر و عصر, دو نماز دو ركعتى (به نيت نماز نوروز) بخوان; در نماز اول, در ركعت اول پس از حمد, ده بار سوره قدر, و در ركعت دوم پس از حمد, ده بار سوره كافرون را بخوان, و در نماز دوم, در ركعت اول, پس از حمد, ده بار سوره توحيد, و در ركعت دوم پس از حمد, ده بار سوره ناس و سوره فلق را بخوان, و پس از نماز, سجده شكر به جاى آر, و در اين سجده, دعاى زير را بخوان, كه در اين صورت خداوند گناهان پنجاه سال تو (يا پنج سال تو) را (اگر با شرايط باشد) مى بخشد)). آن دعا اين است: ((اللهم صل على محمد و آل محمد, الاوصيإ المرضيين, و على ارواحهم و اجسادهم[ ((…دعا در مفاتيح الجنان, ذكر شده است].
در نوروز اين فراز از دعا را بسيار برخوان:((یا ذالجلال و الاکرام))

*معلى بن خنيس از دوستان و شيفتگان امام صادق(ع) بود, مرحوم شيخ طوسى(ره) در شإن او مى نويسد: ((و كان محمودا عنده و مضى على منهاجه; معلى, در محضر امام صادق(ع) شخص ستوده اى بود, و در حالى كه در صراط امام صادق(ع) بود, از دنيا رفت. )) و شيخ بهايى(ره) مى گويد: ((الحق ان معلى بن خنيس, ممدوح جدا; حق اين است كه معلى بن خنيس حقيقتا مورد ستايش است.)) علامه عليارى, بهجه الامال, ج7, ص48)
از گفتنى ها اين كه: داوود بن على, فرماندار مدينه, به فرمان عبدالله سفاح (اولين خليفه عباسى) معلى بن خنيس را دستگير كرد و به او گفت: ((فهرست شيعيان را به من بده.)) معلى نام آنها را فاش نساخت, و با قاطعيت گفت: اگر شيعيان, زير قدم هايم باشند, قدمم را برنمى دارم, داوود فرمان داد گردن او را زدند, و پيكر مطهرش را به دار آويختند, هنگامى كه امام صادق(ع) از شهادت او آگاه شد, فرمود: ((قطعا براى داود نفرين مى كنم.)) امام صادق(ع) مشغول نماز شد و هنوز سر از سجده بلند نكرده بود كه صداى شيون بلند شد, و گفتند داود بن على از دنيا رفت… (اقتباس از: محمد بن يعقوب كلينى, اصول كافى, ج1, ص512 و 513.)
امام صادق(ع) به داوود بن على در مورد كشتن معلى اعتراض كرد و فرمود: ((قتلت رجلا من إهل الجنه; تو مردى از اهل بهشت را كشتى.)) (علامه عليارى, بهجه الامال, ج7,ص48)
10 ) علامه مجلسى, بحار, ج59, ص92. 

1 2 ...3 5 7