روزها فکر من اینست،همه شب ها سخنم / که چرا غافل از احوال دل خویشتنم*
از کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود / به کجا می روم آخر ننمایی وطنم*
مانده ام سخت عجب، کز چه سبب ساخت مرا / یا چه بوده ست مراد وی زین ساختنم*
جان که از عالم علوی ست، یقین می دانم رخت خود باز برآنم که همانجا فکنم*
مرغ باغ ملکوتم، نیم از عالم خاک دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم*
مرغ باغ ملکوتم ، نیم از عالم جود / چند روزی قفسی ساخته اند بهر سجود*
ای خوش آنروز که پرواز کنم تا بر دوست / به هوای سر کویش، پر و بالی بزنم*
ای خوش آنروز کزین منزل ویران بروم / رخت برگیرم و تا ملک سلیمان بروم*(مولانا)